انجمن بیماران آی بی اس، سندرم روده تحریک پذیر

بیماری IBS، درمان ای بی اس، نفخ، اسهال، یبوست، بی اختیاری، دردشکم
تاریخ : سه شنبه فروردین 28, 03 8:58 pm

همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند


قوانین انجمن


برای مشاهده قوانین انجمن لطفا اینجا کلیک کنید



ارسال موضوع جدید پاسخ به موضوع  [ 8 پست ] 
نویسنده پیغام
پستارسال شده: دوشنبه بهمن 20, 93 8:38 am 
آفلاین
مدیر گروه
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: شنبه فروردین 3, 92 8:32 pm
پست: 727
محل اقامت: تبریز-IBS از نوع LG
شاید بد نباشد خلاصه و جمع بندی اقداماتی که تا بحال انجام داده ایم را بصورت گزارش سالانه در اینجا ثبت کنیم. برای "قاضی کردن کلاهمان" هم بد نیست و یک جمع بندی از عملکرد از خودمان خواهد بود.

_________________
معتقدم راه درمان IBS افزایش سطح سلامتی روانی با بهبود مهارت های زندگی و بهبود هوش هیجانی است. چونکه عامل IBS همین امر است. هرچند مصرف داروهای روانپزشک برای آی بی اس، در بازه زمانی محدود، لازم به نظر می رسد.


بالا
 پروفایل ارسال پیغام خصوصی  
 
پستارسال شده: دوشنبه بهمن 20, 93 8:40 am 
آفلاین
مدیر گروه
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: شنبه فروردین 3, 92 8:32 pm
پست: 727
محل اقامت: تبریز-IBS از نوع LG
یکی از حسن های این انجمن در کنار انتقال تجربیات و دیدگاهای دوستان به همدیگر، آن است که کارهایی را انجام می دهیم و یا فکری که در مورد آی بی اس داریم را در آن ثبت می کنیم و می توانیم به عنوان یک پرونده پزشکی و دفترچه خاطرات مورد استفاده قرار دهیم.

شاید بد نباشد یک جمع بندی (از روی پستهایی که فرستاده ام) از کارهایی که در طی این دو سال انجام داده ام داشته باشم. و اینکه از کجا به کجا رسیده ام را به ترتیب بیان کنم.

--- دو سال پیش من با 17 سال تجربه آی بی اس ، از اینکه یک نفر هم مثل خود در اطرافم نمی دیدم احساس تنهایی می کردم و دنبال درمان نبودم. یعنی از مراجعه به دکتر متخصص گوارش خسته شده بودم. تا اینکه فروردین 92 با این انجمن آشنا شدم.

--- به تهیه شورت حاوی کربن فعال برای رفتن به کلاس اقدام کردم. اثری نبخشید.
--- غذای های فودمپ را امتحان کردم اثر داشت ولی شدیدا روحیه ام و وضعیت جسمانی ام را خراب کرد.
--- مراجعه به کولونوسکوپی ، چون فکر می کردم که در روده ام احتمالا مشکلی است.
--- اعتقاد پیدا کردم که مشکل از فلور میکروبی روده است و چند ماهی با اشتیاق دنبال مصرف پروبیوتیک بودم و جواب نگرفتم.

--- پیگیری برای یافتن غذاهایی که نفغ ایجاد نکنند.
--- تهیه قارچ کفیر و شروع مصرف کفیر. که تا زمان حال حاضر هم ادامه دارد.
--- امتحان کردن برگ سنا به عنوان ملین و بعد متوجه شدم که مصرف زیاد آن مضر است.
---از روی پستهای دوستان متوجه شدم که مشکل آی بی اس یک مشکل فکری و روانی است و دلیلش هم آنکه با مصرف داروهای آرام بخش ، بهبود می یابیم.
--- پایین بوده هوش هیجانی خود را عامل آی بی اس دانسته و دنبال مطالعه در این مورد رفتم.

---عدم داشتن مهارت مقابله با استرس هم به عنوان یک دیگر از دلایل ایجاد کننده آی بی اس پذیرفتم.
--- برای کاهش استرس و ایجاد نشاط در زندگی، به ورزش و کلاس رقص روی آوردم. و نیز مراجعه به روانپزشک برای تجویز قرص آرام بخش.
---به این نیتیجه رسیدم که مشکلات شخصیتی و دیدگاه به زندگی در من دچار مشکل است و باید در خود تغییر ایجاد کنم و 15 جلسه به مشاوره روانشانسی رفتم.
--- نتیجه مشاوره روانشناسی این بود که مشکل ای بی اس ناشی از نداشتن مهارتهای زندگی اجتماعی و به عبارتی سطح پایین سلامتی روانی است.
--- تصمیم گرفتم زندگی و کار خود را طوری تغییر دهم که بتوانم مهارتهای زندگی خود را افزایش دهم و مطالعه خود را در این زمینه متمرکز کنم.

--- کارم را به بازاریابی تغییر دادم تا کارم در راستای اهدافم برای بهبود مهارتهای زندگی باشد. برای اینکه بازاریابی کاری است که ما در کل زندگی مان و در بخش های مختلف آن انجام می دهیم و شرط موفقیت در کار بازاریابی ، داشتن مهارتهای زندگی اجتماعی است.
--- این را که ممکن است آی بی اس تا آخر عمر با من باشد را پذیرفتم و در نتیجه بدنبال کنار آمدن با آن و داشتن زندگی شاد با آن شدم.
--- در حال حاضر هم تمرکز اصلی من روی شناخت انسان و خودشناسی و تمرین عملی بهبود مهارتهای زندگی است و برای اینکار 3 سال به خود فرصت داده ام. هرچند که بقول معروف، انسان باید تا آخر عمر دانشجوی دانشگاه انسان شناسی و کسب مهارتهای زندگی اجتماعی باشد.

سال بعد چه خواهم نوشت؟ نمی دانم. همینقدر می دانم که دست خودم است.

_________________
معتقدم راه درمان IBS افزایش سطح سلامتی روانی با بهبود مهارت های زندگی و بهبود هوش هیجانی است. چونکه عامل IBS همین امر است. هرچند مصرف داروهای روانپزشک برای آی بی اس، در بازه زمانی محدود، لازم به نظر می رسد.


بالا
 پروفایل ارسال پیغام خصوصی  
 
پستارسال شده: چهارشنبه بهمن 21, 93 12:41 am 
آفلاین
کاربر حرفه ای

تاریخ عضویت: چهارشنبه مهر 10, 92 9:03 pm
پست: 304
اشنا جان خیلی خیلی ازت ممنونم با راهنماییات خیلی بهم کمک کردی مرسی .همیشه با اشتیاق پست هایی که میزاری رو میخونم و سعی میکنم تو زندگیم عملا اجرا کنم .من همیشه دعا گوی شما هستم .و منتظر راهکارهای شما واسه بهبود علاءم ای بی :)چه بیماریم درمان بشه و چه نشه واسم فرقی نداره من این راهو تا اخرین لحظه ی عمرم ادامه میدم .


بالا
 پروفایل ارسال پیغام خصوصی  
 
پستارسال شده: چهارشنبه بهمن 22, 93 12:25 pm 
آفلاین
مدیر گروه
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: شنبه فروردین 3, 92 8:32 pm
پست: 727
محل اقامت: تبریز-IBS از نوع LG
خانم سایه روشن عزیز، داشتن همفکر همیشه برای انسان دلگرم کننده و انگیزه بخش می باشد. لطفا شما هم از تجربیات و مطالبی که می بینید و می شنوید بنویسید.

_________________
معتقدم راه درمان IBS افزایش سطح سلامتی روانی با بهبود مهارت های زندگی و بهبود هوش هیجانی است. چونکه عامل IBS همین امر است. هرچند مصرف داروهای روانپزشک برای آی بی اس، در بازه زمانی محدود، لازم به نظر می رسد.


بالا
 پروفایل ارسال پیغام خصوصی  
 
پستارسال شده: سه شنبه اسفند 18, 94 12:40 pm 
آفلاین
مدیر گروه
آواتار کاربر

تاریخ عضویت: شنبه فروردین 3, 92 8:32 pm
پست: 727
محل اقامت: تبریز-IBS از نوع LG
امروز 18 اسفند است و با یک ماه تاخیر ، سالروز تاسیس انجمن را تبریک می گویم. بهانه ایست که از عباس آقای عزیزم بخاطر راه اندازی این انجمن تشکر کنم.

می خواهم اقداماتی را که در این یک سال گذشته انجام داده ام از روی پست هایی که ارسال کرده ام دوباره نویسی کنم.

--- هوش هیجانی و باورهای انسان و نحوه شکل گیری باور و تاثیری که این باور بر روی افکار و رفتار انسان می گذارد.
انسان چیزی بجز باورهایش نیست
http://ibsgroup.ir/froum/search.php?st=0&sk=t&sd=d&sr=posts&author_id=76&start=240

--- تلاش برای ایجاد حس ارزشمندی در خود
تو ارزشمند،زیبا،قابل احترام ، لایق و شایسته بهترین هایی
http://ibsgroup.ir/froum/viewtopic.php?f=53&t=741&p=7883#p7883

--- ادامه آموزش بحث شیرین انسان شناسی
http://ibsgroup.ir/froum/viewtopic.php?f=54&t=669&p=7879#p7879

--- و همان اعتقاد قبلی که: فقط کافیست فکرمان را عوض کنیم تا از IBS رها شویم
viewtopic.php?f=48&t=339&p=7895#p7895

- هدف نهایی ، افزایش مهارت زندگی کردن است و این تمرین دایمی باید باشد.

--- با راهنمایی دوستان متوجه شدم که ترس آموخته شده از دوران کودکی در من وجود دارد که حاکم بر تصمیمات و افکار من است. و به مطالعه در زمینه ترس پرداختم.
شناخت ترس ، با ترسهایم چه کنم؟[url]
viewtopic.php?f=54&t=759&p=8203#p8203[/url]

--- به مطالعه در زمینه روانشناسی و طرز شکل گیری شخصیت انسان و خودکاوی پرداختم.
آموزش، بهترین روش افزایش سلامتی روانی (معرفی منابع آموزشی)
viewtopic.php?f=48&t=752&p=8217#p8217
مخصوصا کتاب عصبیت و رشد آدمی کارن هونای که واقعا یک کتاب آموزش خودکاوی می باشد.

--- در اردیبهشت امسال، مشکلات زندگی ( درست تر بگویم طرز نگاهم به زندگی)، از آستانه تحملم بیرون زد و به روانپزشک مراجعه کردم.
برای آی بی اس:
1- سرترالین - 50 ( هفته اول ، نصف قرص - از هفته دوم روزی یک عدد)- ظهر
2- کلیدینیوم سی - هر 12 ساعت یک عدد - قبل از غذا
3- بوسپیرون 5 - نصف صبح - نصف شب

برای عصبانیت:
والپروات سدیم 200 - روزی یک عدد - شب
http://ibsgroup.ir/froum/viewtopic.php?f=46&t=244&p=8752#p8752

تازه بعد از مصرف این داروها بود که باورم به اینکه آی بی اس یک بیماری روان تنی است به قطعیت تبدیل شد.

--- شروع رفتن به ورزش ایروبیک

--- یاد می گیرم که با آی بی اس از زندگی لذت ببرم. ( آموزش دیدگاه تبدیل تهدید به فرصت)

--- اگر بخواهم در یک جمله بگویم که در یک سال گذشته چه کرده ام می گویم:

تلاش کرده ام زندگی کردن را یاد بگیرم چون به این باور رسیده ام که زندگی نیاموخته ، ارزش زندگی کردن را ندارد.

_________________
معتقدم راه درمان IBS افزایش سطح سلامتی روانی با بهبود مهارت های زندگی و بهبود هوش هیجانی است. چونکه عامل IBS همین امر است. هرچند مصرف داروهای روانپزشک برای آی بی اس، در بازه زمانی محدود، لازم به نظر می رسد.


بالا
 پروفایل ارسال پیغام خصوصی  
 
پستارسال شده: سه شنبه اسفند 18, 94 4:54 pm 
آفلاین
کاربر فعال

تاریخ عضویت: شنبه بهمن 25, 93 10:57 am
پست: 132
من در مورد ال جی شاید چیز زیادی ندونم اما خودم قبلا کیلیدینیوم سی خوردم فقط تا می خوردم خوب بودم کاری که می کنه اینه که حرکات دودی دستگاه گوارش رو کم می کنه و در مورد قرصای اعصابم، کار اعصاب پاراسمپاتیک و مختل می کنه باید دید کی میگه من داروی اعصاب خوردم و دیگه نمی خورم و خوب شدم

_________________
GOD IS LOVE


بالا
 پروفایل ارسال پیغام خصوصی  
 
پستارسال شده: چهارشنبه اسفند 19, 94 10:38 am 
آفلاین
کاربر تازه وارد

تاریخ عضویت: پنج شنبه مرداد 15, 94 3:15 pm
پست: 9
سلام این متنو تو یکی از سایت ها پیدا کردم به نظرم اومد شاید کمک کننده باشه

میخام از یه زاویه دیگه به موضوع نگاه کنم.

دیگه نمیخام تاریخچه بگم که چه بر من گذشت از دست این مشکل و شدتش...

چند ماهه پیش نشستم خوب فکر کردم ببینم که این مشکل از کی به جونم افتاد.

به یجور ماده غذایی مشکوک شدم ولی از اون مهمتر اینکه یادم افتاد یکی دو هفته قبل از شروع این مشکل بخاطر درد دندون عقل رفته بودم دندونپزشکی، همون روز هم یه عکس از دندونام گرفته بودم. دکتر گفت که چون دندون های عقلت پنهان هستند، باید همشون رو بکشی. من که فقط یکی از دندون های عقلم دردسر درست کرده بود، برای هفته بعدش وقت جراحی گرفتم. اما دو سه روز بعدش دندونم کاملا خوب شد، من هم وقت رو کنسل کردم و همه چیز تمام شد ولی شروع مشکل صدای روده هم از همون روزها شروع شد... شاید بگید "آقای گودرزی چه ربطی داره به شقایق خانم!":31:.

خوب من هم تا حدی باهاتون مو افقم ولی تنها نتیجه ایکه گرفتم این بود که این دندون عقل نیمه پنهان (بعد از اون درد اولیه کمی از لثه روی دندونم کنار رفت و دیگه حالا دندون نیمه پنهان محسوب میشد) محل خیلی خوبی برای رشد دائمی میکروبها بود. فکر کنم با هر لقمه از غذا که میخوردم مقدار زیادی از همین میکروبها هم وارد معده و روده ام میشدند. شاید استفاده از دهانشویه قوی و قرص های آنتی بیوتیک که قبلا گفتم هم به دلیل اینکه از مقدار این میکروبها کمی کم میکرد، موقتی موثر بود.

خلاصه یه دو ماه پیش به خودم گفتم من که هر کاری رو امتحان کردم و جواب قطعی نگرفتم، این یکی هم روش... فرداش با قدرت تموم تمام خطرات جراحی دندون عقل تو سن 33 سالگی رو قبول کردم و رفتم دندون نیمه پنهان رو در آوردم.

نتیجه: یک هفته بعدش که بخیه هامو کشیدم یکدفعه دیدم نحوه کار کردن روده هام تغییر کرد. حجم مدفوعم یک دفعه زیاد شد، سفت تر شد، و احساس میکردم که در هر بار دفع، مدفوعم کاملا خالی میشه و حتی نیازی نیست که مدت زیادی بشینم:20: نفخ اصلا نمیکنم، و همه چیز تقریبا برگشته به حالت اول. خلاصه که از نظر روحی هم کلی حال کردم. الان که دو ماه و خورده ای از جراحی گذشته، میتونم با قاطعیت بگم که این دفعه تشخیص و درمانم قطعی بوده و معما رو حل کردم. آب هم بیشتر میخورم اما باید بگم که هنوز صد درصد این تحرکات روده ای از بین نرفتن چون هر چند روز یبار یکمی احساس میکنم روده هام دارن یکمی حرکت میکنند ولی خوشبختانه دیگه از صدای شدید و اون اوضاع وحشتناک خبری نیست و این تنها درمانی بود که ازش نتیجه دائمی گرفتم. اتفاقا دیشب هم یه کاری رو تست کردم: قبلا وقتی حتی یه دونه عناب میخوردم، نفخم شروع میشد ولی دیشب حدود چهار مشت پر عناب خوردم، دریغ از کوچکترین ناراحتی و صدا و نفخ و ..... این دیگه به خودم ثابت کرد که زدم تو خال.

از نظر تئوری هم جور در میاد که خوردن آب میتونه رشد میکروبهایی که از دهان وارد روده شدن رو شدید کنه و رشد اونها هم باعث نفخ و صدا و بقیه مشکلات بشه و وقتی آب کم میخورید (که قبول دارم اصلا خوب نیست) کمی از تراکم میکروبها تو روده و معده کم میشه. همچنین خوردن آنتی بیوتیک قوی میتونه تا دو سه هفته رشد میکروبها رو کند کنه و از مشکلات کم کنه ولی تا وقتی منبع اصلی میکروب رو از بین نبرید، هیچوقت مشکل بطور کامل از بین نمیره. خوردن نمک هم شاید کمی از تعداد میکرو ارگانیسم های تو روده کم میکرد که تو پست قبلیم گفتم برام خوب بود.

توصیه: دنبال منبع میکروب تو بدنتون بگردید. میتونه مثل من یه دندون عقل باشه که اصلا به عقل آدم هم نمیرسه که بخواد همچین دردسرهایی درست کنه. یا یه زخم قدیمی، یا یه نوع باکتری یا هر منبع عفونت دیگه که تو بدنتون پنهان شده باشه.


بالا
 پروفایل ارسال پیغام خصوصی  
 
پستارسال شده: چهارشنبه اسفند 19, 94 12:13 pm 
آفلاین
کاربر فعال

تاریخ عضویت: شنبه بهمن 25, 93 10:57 am
پست: 132
این متن رو من چند سال پیش خوندم اما در مورد دندان، در انتهای کتاب دکتر نوروش شرح حال برخی بیماران رو نوشته(برگزیده هایی از اینترنت) شرح حال یووفه
یک مورد دشوار
من حدود هفده سال بود که خانه نشین شده بودم و بیشتر اوقاتم را در بستر می گذراندم. برخی اوقات قادر نبودم روی پاهایم بایستم و یا راه بروم. دردهای شدیدی در عضلات، مفاصل، صورت، گردن، گوشها، ستون فقرات و کلیه هایم حس می کردم. به علاوه با طعم شدید فلز در دهان، آلرژی های غذایی و شیمیایی، وز وز گوش،عوارض شبه آنفولانزا، بوی بد دهان، بوی بد بدن، ریزش مو، عفونت مداوم مثانه عدم تحمل گرما وسرما و تغییرات دمای هوا، سستی کامل، بد خوابی و حواس پرتی رو به رو بودم. ابتلا به این همه عوارض برایم غیر قابل تصور و تحمل شده بود.
در دوازده سال اول پزشکان به من می گفتند سالم هستم و همه این مشکلات زائده فکر و وسواس بیش از حد من بوده و باید آنها را از روانم خارج کرده و خود را با کار و ورزش و سرگرمی های دیگر مشغول سازم. من احساس افسردگی نمی کردم فقط خیلی بیمار بودم اما باز هم عقیده داشتم که لابد پزشکان از همه بهتر می دانند و سعی کردم با تلقین، این افکار بیمارگونه را از ذهنم خارج ساخته و به کارهای دیگر بپردازم اما در نهایت هیچ نتیجه ای نگرفتم................. به یاد دارم اولین دندانم را در سن هفت سالگی پر کرده بودم. در آن روزها فلسفه این بود که برای حفظ دندان آن را تا آنجا که جا داشت با آمالگام جیوه ای پر می کردند. بنابراین حفظ دندانهایم با دومین ماده سمی شناخته شده برای بشر به بهای از دست دادن سلامتیم در سالهای بعدی عمرم تمام شد....... کاندیدا آلبیکانس باکتری دوچهره- دکتر ایرج نوروش
اینکه بازهم اعتقاد داشته لابد پزشکان بیشتر می دانند منم این طوری فکر می کردم

_________________
GOD IS LOVE


بالا
 پروفایل ارسال پیغام خصوصی  
 
نمایش پست ها از آخر به اول:  مرتب سازی بر اساس  
ارسال موضوع جدید پاسخ به موضوع  [ 8 پست ] 

همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند


چه کسی آنلاین است

کاربران حاضر در این انجمن : کاربر عضو شده ای موجود نیست و 1 مهمان


در این انجمن نمی توانید موضوعات جدیدی ارسال کنید
در این انجمن نمی توانید به موضوعات پاسخ دهید
در این انجمن نمی توانید پست خود را ویرایش کنید
در این انجمن نمی توانید پست های خود را حذف کنید
در این انجمن نمی توانید پیوست ارسال کنید

پرش به:  
cron
ایجاد شده توسط phpBB® Forum Software © phpBB Group
فارسی سازی و پشتیبانی phpBB توسط phpBBpersian.com